Monday, June 27

مرگ سقراط(3)

آنطور كه ديوگنس لِرتيوس روايت مي كند، شكايت عليه سقراط در سال 399 پيش از ميلاد مسيح، با مضمون زير تسليم دادگاه شد : " اين شكايت را ملِتوس، پسر ملِتوس از مردم پيتوس، عليه سقراط پسر سُوفُرنيكُس از مردم آلوپيك، تحت سوگند تنظيم و اعلام نموده كه سقراط بر خلاف موازين قانوني رفتار مي نمايد، چرا كه او به خدايانِ تأييد شده از طرف دولت اعتقاد ندارد، خداي جديدي (دايمونيا) را تبليغ مي كند، علاوه بر آن او مرتكب عمل خلاف قانون مي شود، زيرا جوانان را فاسد مي نمايد. تقاضاي مجازات معمول در اين خصوص مشعر ميباشد بر: اعدام "
در دادگاهي كه از 501 شهروند يوناني كه به قيد قرعه انتخاب شده‌بودند و در محاكمه‌اي كه دادرسي آن و صدور رأي بطور دموكراتيك انجام مي گرفت در خاتمة دادرسي، منشي دادگاه نتيجه را اعلام نمود، مبني براينكه، سقراط با يك نسبت آراي 281 به 220 محكوم شد. طبق قوانين آتن، محاكمه عليه سقراط، منطبق با موازين قانوني بود. ملِتوس رقيب سياسي سقراط با شكايت به يك نهاد دموكراتيك و با راي عوام، توانست وي را به نوشيدن شوكران مجبور كند. سقراط تا آنجا كه اطلاعي در دست است اولين فردي است كه فداي خطاي دموكراسي شده است.
دير زماني است. در باب فوايد دموكراسي و حكومت دموكراتيك سخن به ميان آورديم، شايد اكنون زمان آن باشد كه از عوارض آن نيز بگوييم. عوام‌گرايي، آنچه به سياست‌‌هاي پوپوليستي شهره است و مهندسي افكار راي دهنده‌گان با استفاده از غولهاي رسانه‌اي از جدي‌ترين عوارضي است كه به دموكراسي نسب داده‌اند. انتخاب آرنولد شواتزنگر، ستاره قيلم‌هاي هاليود و قهرمان پرورش اندام به عنوان فرماندار كاليفرنيا يا انتخاب شهردار جوان تهران به مقام رياست جمهوري ايران در يك روند دموكرايك گواهي است بر اين مدعي.
اگر چه مي‌توان رفتار سياسي مردم در مرحله اول انتخابات را ناشي از توسعه نيافتگي سياسي جامعه ايران دانست، اما نتيجه مرحله دوم انتخابات رياست حمهوري را نمي‌توان به اين سادگي به تفسير نشست. صرف نظر از آراي منفي هاشمي به عنوان سنبل حاكميت در شرايط موجود، سابقه عملكرد اقتصادي، تمكن مالي ايشان و خانواده‌شان خصوصا در پارادايمي كه به‌همت تكيه صدا وسيما (تنها رسانه تصويري) بر روي مسائل معيشتي و مشكلا روزمره، آراي بالاي احمدي‌نژاد -علي رغم مواضع جاممعه روشنفكري و گروهاي اصلاح‌طلب از سحابي تا جوادي آملي از نهضت آزادي تا سازمان مجاهدين انقلاب- نشان از موضوع ديگري است. حداقل نتيجه‌اي كه مي‌توان از اين اتفاق گرفت اين است كه رسانه‌هايي جامعه روشنفكري و گروهايي اصلاح‌طلب داراي ضريب نفوذ بسيار پاييني در جامعه خصوصا در طبقات متوسط به پايين است. ميتينگ و همايش‌هاي با حضور چند صد نفر، انتشار كتب با تيراژ چند هزار نسخه و تيراژ چند ده‌هزار نسخه‌اي روزنامه‌هاي اصلاح‌طلبان در كشور هفتاد مليوني، نشان ديگري است بر اين مدعي كه اصولا اكثريت جامعه ايران از مواضع و استدلالهاي جامعه روشنفكري اطلاع نيافته و نتوانسته‌اند از مراجعي جز كانلهاي رسمي مانند صدا وسيما آگاهي كسب كنند. اصلاح‌طلبان به طور جدي بايد براي ادامه حيات سياسي خويس چاره‌اي براي ارتباط با كساني كه نه مشتري كتابهاي روشنفكران هستند، نه خواننده روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب، بيانديشند. اگر به فرض دست نيافتني اصلاح‌طلبان تنها روزانه دو ساعت از برنامه شبكه اول سيما را در اختيار داشتند مطمئنا شرايط به گونه‌اي ديگر رقم مي‌خورد. دسترسي به شبكه هاي تلوزيون در ايران به دليل انحصار صدا سيما امري غير ممكن به نظر مي‌رسد. در اين شرايط تاسيس شبكه تلوزيوني ماهواره‌اي توسط اصلاح‌طلبان مي‌تواند اولين گام براي ارتباط با بخش‌هاي بزرگ‌تري از جامعه باشد.

No comments: