Sunday, October 23

پرسشي در مورد فاشيسم – قسمت دوم و پاياني

پرسيده‌ايد جرا منتخب مردم در 76 را انساني فرهيخته و منتخب همان مردم در 84 را فاشيست مي خوانيد؟ درپي آن پاسخ صريح طلب كرده‌ايد. جواب گفتن به پرسش طرح شده رنج چنداني را طلب نمي‌كند لكن در جايي كه جاني تاوان انتقاديست، انتظار شفايت همتي بلند و شجاعت فراوان مي‌طلبد. وقتي به درخواست صراحت شما مي‌انديشيدم به ياد دوستي افتادم كه بخاطر مطلبي كه اتفاقا آن هم در مورد فاشيسم نوشته شده‌بود، به اتهام توهين به يكي از مقامات ارشد نظام اكنون در دستگاه قضا مشغول پاسخگويي‌ است. چنان كه دانشمند فرزانه عبدالكريم سروش در پاسخ منتقدي نوشت : ’ ميدانم مي‌دانيد چه نسبت نا متقرني است ميان زبان بسته من و دست گشاده شما. من هرچه به اشارت و احتياط تمام در نقد ديانت و سياسيت رايج مي‌نويسم كيفر بيشتر مي‌بينم. شما ناقدان هر چه به صراحت و سخاوت تمام در دفاع از سنت و سياسيت حاكم مي‌نويسيد پاداش بيشتر مي‌گيريد. و چه نسبت است ميان كيسه پاداش و كوره كيفر.’
از اين رو عذر مرا بدين سبب پذيرا باشيد كه نمي‌توانم عيني و مصداقي پاسخ گوييم تا آنچنان كه شما خواسته‌ايد پاسخ صريح باشد.
صفات شخصي افراد متاثر از راي مردم نيست و از اين رو اگر منتخب مردم در 76 نمي‌توانست موفق شود از فرهيختگي‌اش نمي‌كاست به همين گونه منتخب مردم در سال 84.
خوشبختانه يا متاسفانه در كشورمان با انديشه‌ها و پديده‌هايي روبروييم كه دهها و گاه صدها پيش در اين جهان تجربه شده تاريخ نتايج ملموس آنرا در حافظه خود محفوظ دارد. بدين سبب در بسياري از اين موارد استناد به شواهد تاريخي و تجربه ديگر ملل ما را استدلات فلسفي و بحثهاي انتزاعي بي‌نياز مي‌كند. چنانكه يكي از بهترين شيوه‌هايي كه مي‌توان به نقد ادعا ماركسيست‌ها در تامين عدالت اجتماعي نشست تجربه سياه حكومتهاي ماركسيتي است. يادآوري تجربه جنش فاشيزم و حكومتهاي فاشيستي در بسيار موارد از با همين انگيزه صورت مي‌گيرد. از اين رو شايد بتوان با معرفي بهتر ايدوئولوژي فاشيزم كه فرجام تلخ آن به يادگار براي بشريت در تارخ ضبط شده‌است، خطر گسترش گونه بومي آن عيني‌تر درك شود.
با توجه به محدوديتها فروان در اين ياداشت تنها به گزارش مشخصات فاشيسم خواهم پرداخت يافتن مصداقهاي وطني آنرا به خواننده وامي‌گذارم.
فاشيزم به معني تاريخي نام جنبشي است كه در 1919 به رهبري موسيليني در ايتاليا براه افتاد و در 1922 به قدرت رسيد. يه طور كلي اين جنبش پس از يك دوره كوتاه مدت دموكراسي ضعيف و كوشش براي نوسازي و صنعتي كردن پيدا مي‌شود … و از لحاظ پايگاه اجتماعي عمدتا متكي بر طبقه متوسط كوچكي‌ است كه اغلب بر عليه مدرنيسم و صنعت فعال مي‌شده‌اند[1].
بنيو موسيليني كه او هم اتفاقا فرزند يك آهنگر بود، اعتقاد داشت كه دولتها با حرف به قدرت نمي‌رسند و رژيمهاي سياسي هرگز بر اساس اجماع و توافق استوار نيستند. انسان اساسا تابع زور است، نه استدلال عقلاني. از اينرو انديشه دموكراسي فريبي بيش نيست و ليبراليم به هرج و مرج مي‌انجامد.[2] همچنين به نظر او اكثريت مردم توانايي حكومت كردن بر خود را ندارند و اصلا در انديشه دستيابي به آزادي عمل نيستند.
فاشيسم اغلب دستاوردها دموكراتيك مردمي را از بين مي‌برد و نظامي توتاليتر به وجود مي‌آورد كه بر سركوب و تبليغات متكي است… فاشيسم به بدتريم غرايز در انسان – تعصب، ترس، نگراني و وفاداري كوركورانه متوسل مي‌شود.[3]
در نظام‌هاي فاشيستي يك شاخه از دستگاه حكومتي بر ديگر شاخه‌ها تسلط مي‌يابد. اين شاخه نه ارتش است نه ديوانسالاري حكومتي بلكه پليس سياسي است.(گروه نظامي ايدئولوژيك)[4]
فاشيزم در قدرت، خودمختاري نهادهاي گوناگون جامعه، آزادي نهاد دين، خانواده، انجمهاي غير دولتيNGO و نهادهاي فرهنگي را از بين مي‌برد. و لزوما با مداخله ايدوئولوژي براي مشروع كردن سركوب همراه است.[5]
هدف نهضت فاشيزم برقراري نظام ديكتاتوري و ضد پارلماني است كه اساس آن بر بزرگداشت حاكميت و دشمني آشكار با دموكراسي و ليبراليسم است. برقراري حاكميت قدرتمند كه يك گروه قدرت را در انحصار داشته و يك رهبر با ويژگي‌هاي فره‌مندانه با قدرت مطلق بر آن حكومت كند، وجه مشترك تمام جنبشهاي فاشيستي است.[6] از وجوه مشترك ديگر اين نظامهاي پيروي گروه‌هاي مختلف از حاكميت، به كار بردن ترور، انحصار قدرت و رسانه‌هاي همگاني در دست نظام است و در يك كلام فاشيزم دشمن صلح‌خواهي و دموكراسي است.[7]

* مطالعه یاداشت وقتی اجتماع مازوخیست می شود برای تکمیل این یاداشت مفید است


[1] - سيري در نظريه‌هاي جديد در علوم سياسي – حسين بشيريه – موسسه نشر علوم جديد – صفحه 70.
[2] - همان – صفحه 74.
[3] - مباني علم سياست – عبدالرحمن عالم – نشر ني – صفحه 290.
[4] - همان.
[5]- همان – صفحه 291.
[6] - دانشنامه سياسي – داريوش آشوري – انتشارات مرواريد صفحه 235.
[7] - همان صفحه 236.

No comments: