بدون عنوان
جاي خالي حسين حميديا كه توي وبلاگ نويسي از سابقون است، مدتهاست در فضای سايبر بدجوری خودش را نشان می داد. ديشب بعد صحبتهای تلفنی با او، يک وبلاگ به نامش ساختم و رمز عبورش را برايش فرستادم، بدين آرزو که دوباره از خواندن نوشته هاش حض ببرم. الان که اين توضيحات را می نويسم ديدم روی من را زمين ننداخته و وبلاگش را به روز کرده. اولين يادداشتش را عينا کپی پيس کردم:آغازي بر پاياني مجدد ، سنگ بناي پيشرفت ما ( من و تو ) ...
بله و اينكه كس ديگري بسازد و من بر پايه و بنيانش بنايي بسازم رسمم شده و اينبار شخصي به اسم “حمزه غالبي “ از معدود روشناني كه نوروز را به طرب و ميگساري در وادي سياست و فرهنگ و تجدد طي ميكند بنياني نهاد تا من بنايي بسازم ... چه بگويم ؟ اين بنا را به تو تقديم ميكنم . تو؟ كيست اين تو ؟ من ، اين تو منم . درياب اين نشاط را و بگذار قلم بفرسايم بر اين پهنه ... شايد روزگاراني بيايد كه باز از هم دور شويم . كه ؟ من و تو ! دروغ است هركه بگويد ما يعني بيش از دو نفر (من و تو) پس بگذر از اين اثم كه بنيانم بر كنده و بگذار باز هم بسازم ... اين بار به نام هردويمان : خاك و آب!!! و كاش آتشي بود كه دلهايمان را گرم ميكرد ، از آن جنس كه اهورا برافروخت نه از آننوع كه در آن جانيان بسوزند و بدان گرمي كه دل عشاق را بسوزاند و بدان شعله كه هرم آن از وراي سيم و سيستم ببينيم ... كيست به جز ما كه ما را بخواند و بنويسد و بگويد ؟ پس بوسه اي به كنار نرگست خواهم زد تا شايد آن شوري درمان شود ... نه گمان نميبرم ...
وبلاگ حسين حميديا
No comments:
Post a Comment